کد مطلب:180074 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:165

بزرگواری و بزرگمنشی امام سجاد
در عصر خلافت عبدالملك، دژخیم خشنی به نام «هشام بن اسماعیل» فرماندار مدینه شده بود، او به مردم مدینه به خصوص به آل علی علیه السلام و امام سجاد علیه السلام، بسیار ستم كرد و آزار رسانید.

هنگامی كه عبدالملك از دنیا رفت و ولید بن عبدالملك روی كار آمد، برای جلب رضایت مردم مدینه، هشام بن اسماعیل را عزل كرده، عمر بن عبدالعزیز را كه از جوانان و بزرگان بود به جای او نصب نمود.

ولید دستور داد هر كس از ناحیه ی هشام بن اسماعیل، آزاری دیده نزد او برود و قصاص كند و اگر طلبی از او دارد بگیرد. مأمورین به دستور ولید، هشام را كنار در خانه ی مروان آوردند، و اعلام كردند كه هشام اینجاست، هر كس از او شكایتی دارد و یا از او ناسزا و دشنامی شنیده و خسارتی دیده، هم اكنون بیاید و جبران كند.

مردم از هر سو آمدند و در اطراف هشام اجتماع كردند،



[ صفحه 101]



یكی به او فحش می داد، دیگری او را لعن می كرد. هر كسی از آنجا عبور می كرد او را سرزنش كرده و دل خود را نسبت به او خالی می نمود.

هشام بن اسماعیل و افراد خانواده اش، بیشتر از همه از امام سجاد علیه السلام و خاندان رسالت، وحشت داشتند. زیرا به آنها بیشتر آزار رسانده بودند، تا اینكه روزی دیدند امام سجاد علیه السلام با اهل بیت و غلامان خود می خواهند از آنجا عبور كنند، هر چه آنها نزدیكتر می آمدند، وحشت هشام بیشتر می شد، ولی وقتی كه امام سجاد علیه السلام نزدیك او رسید در برابر آن همه جسارتها و گستاخیهای گذشته اش، با كمال ملاطفت به او سلام كرد و دست هشام را به گرمی فشرد و احوال او را پرسید.

هشام كه از شدت شرمندگی سر به زیر افكنده بود، در برابر آن همه بزرگواری امام سجاد علیه السلام این آیه را خواند:

الله یعلم حیث یجعل رسالته:

«خداوند خود آگاه است كه مقام رسالتش را در كجا قرار دهند.» (انعام - 124)

امام سجاد علیه السلام به بستگان و دوستان وغلامانش نیز دستور داد كه به هشام كاری نداشته باشند. و مطابق بعضی از روایات امام سجاد علیه السلام برای هشام چنین پیام داد:

«امور مالی خود را رسیدگی كن، هر گاه دیدی مدیون و بدهكار مردم هستی، ما می توانیم تو را كمك كنیم. تو از



[ صفحه 102]



ناحیه ی ما و وابستگان و دوستان ما در امان هستی و نگران ما نباش.» [1] .

به این ترتیب امام سجاد علیه السلام با بزرگواری و بزرگمنشی خاصی، از دشمن شكست خورده انتقام نگرفت، بلكه پیام كمك رسانی به او داد.



[ صفحه 103]




[1] تاريخ طبري، ج 8، ص 61 - اعيان الشيعه، ج 1، ص 632.